کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

در آستانه 2 سالگی

بعد از پشت سر گذاشتن دو سرماخوردگی عجیب  به فاصله دو سه روز که هر روز یه عارضه جدید ایجادمیکردند وحتی مجبور شدم سه بار کیامهر را دکتر ببرم چون در دوره درمان دوم به سفیکسیم حساسیت داد به این صورت که اول سر لوپش و بعد تمام بدنش دونه های قرمزی ریخت و دکتر مجبور شدند آنتی بیوتیک را قطع کنن و فقط ضد حساسیت دادن تا بعد از دو سه روز دونه ها رفت . به خاطر خارشی که داشتن کمی بدخلقی و بی حوصلگی و بغلی شدن هم چاشنی عوارض معمول شد یه نکته جالب و البته بد اینکه بچه ای که تا حالا آنتی بیوتیک نخورده بود برای کمی ترشح پشت حلق به 7 روز درمان با آمپی سیلین جواب که نداد هیچ بدتر هم شد !!  من مطمئن هستم دارو داروی خوبی نبوده و البته دکت...
23 اسفند 1391

در سفر به یزد

از راست: آروین ، آرمان ،کیامهر   درسفر ما با خاله آذر و عمو سروش به یزد خونه خاله مهرانه و عمو احسان 22/11/91 دراینجا فرصت را مغتنم میشمارم که به پاس مهربونی و زحمات مهرانه جون و احسان خان با وجود مشغله کاری زیاد ازشون تشکر ویژه کنم (البته با تاخیر )خیلی خیلی خوش گذشت مخصوصا به سه تا وروجک که البته آروین و آرمان خیلی صبوری کردند چون کیامهر یا بازیشونو بهم میزد یا اسباب بازیهاشونو برمی داشت ) و البته بیشتربه ما ! به یاددوران خوش دانشجویی و اتاق با صفامون در خوابگاه به یاد موندنی دانشگاه صنعتی ، هرشب  با آذر ومهرانه جون شب نشینی داشتیم و خاطرات شیرین گذشته را مرور میکردیم و به قول آذر جون پس از مدتها از ته دل واقعاخندیدی...
18 اسفند 1391
1